چکیده
دگرگونی را میتوان در مقابل ثبات قرار داد که از ویژگیهای ساختاری هر جامعهای است و وضعیتی است که برای بقای سیستم لازم و ضروری است. کارکردگرایان به این جنبه از ساختار اجتماعی یعنی ثبات و نظم توجه داشتند، اما همانطور که میدانیم تمام قضیه ثبات و نظم نیست؛ چرا که جامعه و اجتماع متشکل از انسانهایی است که رفتار متغیر دارند علاوه برآن جوامع در درون خود دارای طبقات، قشرها و گروههای مختلف هستند که همواره در کنار هم و در رقابت و کشمکش باهم به سر میبرند در عینحال نوعی از نظم هم درآن حاکم بوده است. پس پرداختن به دگرگونی و تغییرات با وجود این گروهها و طبقات مختلف و ویژگی جامعه کنونی بهنظر میرسد امری ضروری است و به معنای غفلت از نظم نیست، بلکه باید تلاش شود تا این دو مفهوم در کنار هم بررسی شود. به نظر دارندورف و نظریهپردازان تضاد، هر جامعه در هر مقطعی دستخوش فراگردهای دگرگونی است. فرجامین جنبه نظریه تضاد دارندورف، رابطه کشمکش با دگرگونی است. هدف ما از مقاله حاضر بررسی نظریه های رالف داندورف بخصوص نظریه تضاد می باشد که تمامی مطالب از مقالات و کتب معتبر جمع آوری شده است.
چنانچه دیدگاهی توهین آمیز باشد و متوجه اشخاص مدیر، نویسندگان و سایر کاربران باشد تایید نخواهد شد. چنانچه دیدگاه شما جنبه ی تبلیغاتی داشته باشد تایید نخواهد شد. چنانچه از لینک سایر وبسایت ها و یا وبسایت خود در دیدگاه استفاده کرده باشید تایید نخواهد شد. چنانچه در دیدگاه خود از شماره تماس، ایمیل و آیدی تلگرام استفاده کرده باشید تایید نخواهد شد. چنانچه دیدگاهی بی ارتباط با موضوع آموزش مطرح شود تایید نخواهد شد.